سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گل نرگس
 
پنج شنبه 92 مهر 11 :: 3:21 عصر :: نویسنده : فاطیما

توشه آخرت

 

زهری گوید: شبی تاریک بود. باران هم می‌آمد. با غلامم در کوچه‌های مدینه می‌آمدم، که مولایم حضرت زین‌العابدین ـ علیه السلام ـ را دیدم از اسب پیاده شدم و خدمت آن حضرت رسیدم و اظهار ارادت کردم. مقداری نان همراه حضرت بود، عرض کردم: کجا تشریف می‌برید؟ حضرت فرمود: خیال مسافرت دارم و برای سفرم توشه تهیه کرده‌‌ام، می‌خواهم آن را در جای محفوظی نگهداری کنم. 
عرض کردم: پس اجازه بدهید غلام من کمک کند؟ فرمود: خودم اولی هستم. زهری گوید: چند روز بعد، آقا را در کوچه‌های مدینه ملاقات کردم و پرسیدم: مگر شما اراده مسافرت نداشتید؟ فرمود: آن طور که تو گمان کردی نیست، اراده سفر آخرت داشتم(و نان‌ها را برای فقرای مدینه می‌بردم ...) 
در روایت است که حضرت سجاد ـ علیه السلام ـ به چهارصد خانه از فقرا، نان می‌برد، بدون این که خود را بشناساند.

داستانهای پراکنده / آیة الله دستغیب




موضوع مطلب :

<   1   2   
 
درباره وبلاگ

فاطیما هستم و طنم دوست دارم اهل حق و حقیقت از دروغ و شعار متنفرم... دل بی محبت اهل بیت چون گل بی بویست..........

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 286534


استخاره با قرآن
استخاره با قرآن


نایاب ترین کد های جاوا و موس